عابدم ایمان دارم ، توی محرابت نشسـتم
اون دعای باد بردِ ، به ارکانش دل نبستم
***
تو فرشته ی خدا رو ، از همه چی بی گناهی
قلبِ تو پاک و سفیدِ ، مُهر زد قلبم گواهـی
***
دلم از درد فراوان ، توی کویت زار کـردِ
شنیدی آه و فغانش ، از دیارت بار کردِ
***
می مونم در انتظارت ، حاصل فکر و خیالم
می کشم دردت همیشه ، حقمه با تو بنالم
***
اون تو بودی دل سپردی ، وقت غمبازی و دردِ
بوی تو عنبر سپیدِ ، اشکِ تمساحت چه ســردِ
***
ای سفیرِ سرنوشتم ، شهر تو شهر فرنــــگِ
ساکن میخانه ای تو ، مزه ی عشقت سرنگِ
***
باده در جون نوش کردی ، مست مست زندگانی
بی خودی دردُ کشیدی ، ناله زد تو دل فغانــــی
***
رفتی تو کوچه ی مستی ، عقل از ذهنت پریدِ
گول عشق لای کوچه ، پرده ی حجبت دریـدِ
***
دل شکستی دل ربودی ، ای طنین آرمیدِ
فکر فردایت نبودی ، از غروبت تا سپیدِ
***
بیا توو شوریِ دریا ، پاک کن دیوارِ قلبـــــــت
با شن های ساحلِ غم ، خالی کن اسرارِ دردت
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 23/06/1391
:: برچسبها:
دعایِ باد برده ,
:: بازدید از این مطلب : 1710
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4